کاش که با هم باشیم
 

لیلا جان !

خواستم فقط بگویم 

وقتی سبزه سبز می کردی 

وقتی دانه دانه ی سبزه ها را ناز می کردی 

وقتی قربان صدقه ی سبزیشان می رفتی و شکر خدا می کردی 

به یاد دختر عاشق کوچکت هم باش 

به یاد تمام وقت هایی که

با بغض 

دلش عجیب تو را می خواست 

و تو 

ــ بهار به جا مانده اش ــ

با آن لبخند همیشگی 

به فکر بهار نازنینت بودی 

سبزه سبز می کردی 

سیب را می بوییدی و عاشقانه داخل هفت سین می گذاشتی 

و حافظ می خواندی ... 

به یاد دختر غمناکت هم باش 

که چند سال است با پاییز می جنگد.

لیلا جان خبری نیست 

فقط  منم با همان چهره ی نحیف و زرد و تب دار 

و بهاری که دارد به خاطر تو می آید ... 

همین نازنین من 

فقط همین ... 

 

 

 

 

 

 

یا زهرا ... 


[ دوشنبه 91/12/28 ] [ 11:3 عصر ] [ فلفل ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 255
بازدید دیروز: 227
کل بازدیدها: 395629