کاش که با هم باشیم
| ||
صدای خنده های مادر را ضبط می کنم . می گویم بخندید مامان . صدایتان را ضبط کنم . لبخند می زند . ــ آخه الان خندم نمی گیره . ــ خب حرف بزنید . ــ باشه . من یک دختر خوب دارم . یک دختر مهربان . الان ایستاده جلوی من دارد صدایم را ضبط می کند . ــ نه بابا . از من نگید . از خودتون بگید . از اون لحظه ای که از بهشت فرستادنتون اینجا . وقتی که شدید فرشته . وقتی خدا یک شیطان کوچک را بهتان داد . می خندد . موبایل را می گیرم نزدیک صورت ماهش . با خودم می گویم : اگر من تو را نداشتم چه می کردم ؟ بغضم می آید تا پشت چشمانم . نمی خواهم خنده هایش قطع شود . ــ تو شیطان نبودی . تو گل بهشت بودی که خدا برای من چید . ــ وه ! شما هم بله ... دوباره می خندد . دلم هری می ریزد . گریه ام می گیرد . ــ گل بهشتی من نشسته جلوی من و گریه اش گرفته . من هم دارد گریه ام می گیرد . کوچک ترین چیزی احساسات پاکش را برمی انگیزد و گریه اش می گیرد . خوش حال که می شود گریه اش می گیرد . ناراحت که می شود گریه اش می گیرد . احساستی که می شود گریه اش می گیرد . شعر که برایش می خوانم گریه اش می گیرد . شعر که برایم می فرستد گریه اش می گیرد . من عاشق لحظه هایی هستم که از شدت خوش حالی زیر چشمانش قرمز می شود و بعد آرام اشک می ریزد . حرفی نمی زند . چند لحظه سکوت . من فقط نگاهش می کنم . با خودم می گویم این قدر وابستگی هم خوب نیست . اگر روزی ... دوباره اشکم می ریزد . از نبودنش . از رفتنش می ترسم . و این افکار مزاحم درست روز تولد سی و نه سالگی اش به سراغم می آید . حرف دلم را بلند می زنم . ــ مامان ! اگه من شما رو نداشتم چه می کردم ؟ ــ زندگی ... ــ اگر مرا نداشتید چه ؟ ــ می مردم . ــ خب این قبول نیست . ــ چرا قبول است . چون من مادرم . دوباره اشک می ریزد . دوباره می خندد . ــ معشوق عاشقو دوست داره فقط به خاطر خودش . ولی عاشق به معشوق نیاز داره . نیاز واقعی . من عاشقم . شما معشوق . ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود مادر جان من ! می خندد . می گوید : مادر فرق دارد . فرقی که انگار من نمی دانم . ــ حالا هی مرا مسخره کن که زود اشکم در می آید . خودت که بدتری . روز تولدم نشسته ای جلوی من داری صدایم را ضبط می کنی . گریه می کنی . جواب خودش را به خودش می دهم . ــ اشک خوش حالی است . می خندد . دوباره می خندد . موسیقی خنده هایش درون سرم می پیچد . قلبم تیر می کشد . من اگر تو را نداشتم چه می کردم ؟ موبایل را می گیرم نزدیک صورتش . می گویم : بخند بهشت من . بخند بهار من . بخند .... لبخند شیرینش را تحویلم می دهد . دستم را که نزدیک صورتش برده ام می گیرد . می برد نزدیک دهانش . گریه ام می گیرد . دستم را می کشم . می گویم . نوبت من است . این بار دیگر نوبت من است ... صورتم را نزدیک صورتش می برم . بوی بهشت می دهد . می بوسمش . لبخند می زنم . لبخند می زند . روی لپ هایش چال می افتد . دستم را می گذارم روی صورتش . و چشمانم را می بندم . راستی راستی اگر نداشتمت چه می کردم ... خدا می داند ...
پینوشت : تولدش مبارک . گرچه به اینجا سرنمی زند اما حس اینکه دخترت در یک گوشه ی فضای مجازی برایت پستی بنویسد و همزمان با نوشتنش کلی گریه کند خودش هزار دل خوشی است . مخصوصا اینکه نداند . مخصوصا وقتی در خانه نباشد ....
یا زهرا ! [ پنج شنبه 92/2/5 ] [ 10:13 عصر ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |