کاش که با هم باشیم
| ||
قربان مهربانی ات امام مهربانی! که پست های وبلاگ عاشقانت را هم می خوانی حتی! که هنوز جوهر پست قبلی خشک نشده کارت دعوت می فرستی ! که وقتی می گویند و" لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا..." یعنی؛ شهید خرازی دلش نمی آید بسیجی ها از تنهایی و دل تنگی گوشه ی اتاقشان به گریه بیفتند . آن هم اتاقی که دیوارهایش را وصل کرده اند به عکس او ... ! من به معجزه ایمان دارم. به مهربانی او هم به لبخند های شیرین سردار! به دعوت او ، آن هم عید قربان ! به این که می شود دخترهای حسود و غرغرویی مثل من را هم دوست داشت و میزبانشان شد. به امام رضا قول دادم که زیاد شیطانی نکنم . قول دادم آرام ، داخل حرمش شوم با ادب سلام بدهم بنشینم گوشه ای زیارت نامه ای و بارانی هم اگر بارید. قول دادم که تا وقتی می روم او را ببینم دختر خوبی باشم . قول دادم به حرمت میزبانی اش ، به حرمت دعوتش دخترخوبی باشم ... تا از دعوت کردنم پشیمان نشود! مگر یک آدم چی از زندگی می خواهد ؟ جز معجزه های کوچک ؟ جز این همه مهربانی؟ جز این همه توجه ؟ جز داشتن امام رضا ؟ جز داشتن لبخند شیرین حاج حسین ؟ ما را عاشق کرده اند ... دست خودمان که نیست ... هست؟!
پینوشت1: چقدر در پست قبلی به جان امام رضا و شهید خرازی غر زدم ... پینوشت2: گاهی وقت ها باورم نمی شود که این قدر بد باشم . پینوشت3 : عقده های دلم را ، گلویم را ، زندگی ام را ، فکرم را ... می روم حرمش عقده گشایی می کنم . پینوشت4: این همه حرص وبی صبری برای رفتن پیشش ... این اولین بار است که این قدر عجیب دلتنگ می شوم... پینوشت5: شما هم بخواهید . اماممان سریع الاجابه است . دلش نمی آید روی آدم را زمین بزند! حتی اگر روسیاه روسیاه باشد! پینوشت6: و لا تحسبن ...
یا علی بن موسی الرضا المرتضی...
[ شنبه 92/6/23 ] [ 1:27 صبح ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |