سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش که با هم باشیم
 

نگرانم . 

در دلم آشوب است . 

آن قدر که باید امشب بروم 

خودم را در بغل مادرم جمع کنم 

سر به سینه اش بگذارم و به صدای قلبش گوش بدهم 

دستانش را بگیرم 

ببویم 

دست به پهلویش بگذارم 

دست به صورتش بگذارم 

و بلند 

بلند 

بلند 

به تقاص تمام آستین های فروخورده ای که گریه ها را در سینه حبس می کنند 

گریه کنم ... 

به جای تمام فرزندان لیلا ...

و به جای صدای بی صدای پدر ... 

پدرهای بدون لیلا ... 

 

 

 

 

:((

 

5jgwx3j8e9hbfhbcujub.jpg

 

پینوشت: آقای ما تنهاست مادر!

خیلی تنها ... 

امشب پیش پسرتان باشید ... 

حتما دلشان خیلی گرفته است .. 

خیلی بیشتر از ... 

 

 

 

 

 

یا ابن الزهرا ... 

 


[ چهارشنبه 93/1/13 ] [ 4:48 عصر ] [ فلفل ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 84
کل بازدیدها: 396238