کاش که با هم باشیم
| ||
خدایا هیچ بلایی سنگین تر و سهگین تر از این نیست که امسال موقع شنیدن صدای قهقه ی کلاغ ها و شماره کردن برگ های خشک حیاط موقع پاییز دقیقا در اوج پاییز همه ی این نشانه ها باشد جز بارن . . . . خدایا عذابی بالا تر از این برای ما خاک گرفته ها نیست که امسال رطوبت باران را در ریه هامان نریزیم . . . . و هیچ عهدی بسته نشود برای بارانی بودن . . . . آنگاه به جای گریه ی ابر ها شاید این چتر ها باشند که در غم فراغ معشوقه ی قدیمیشان اشک بریزند . . . هیچ عذابی دردناک تر از این نیست . . . . که صبح ها تو بدانی پاییز است و اواسط مهر ، ولی دریغ از یک قطره باران آن وقت دیگر نمی دانی که چطور بدون باران خودت را بتکانی تا این خاک عظیم یک ساله از روی لباست برود . . . در آغوش کدام قطرات خود را رها کنی تا شاید کمی گونه های توهم بعد از این گرد و غبار سالانه خیس شود . . . خدایا ما که از اهالی گرد و غبار هستیم دیگر طاقت این عذاب سهمگین را نداریم . . . فقط و فقط تویی که می دانی چطور گریه ی ابر ها را در آوری . . . . . تا شاید ما گرد و خاکی ها را تمیز کنند. ما دیگر طاقت دوری از باران را نداریم . . . . بارانی ترین بارانی ها !!!!!!! به ابر ها سلام ما را برسان و بگو ما منتظریم . . . . منتظر . . .
یا مهدی
[ چهارشنبه 89/7/14 ] [ 12:1 صبح ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |