کاش که با هم باشیم
| ||
کاش بودم در آن برکه سوزان تا ثبت می کردم. ثبت می کردم عاشقیت را و معشوقگی اش را. ثبت می کردم تا دیگر هر بی سر و پایی اظهار خلافت نکند. کاش بودم و در ذهنم ، نه ، در قلبم ثبت می کردم. ثبت می کردم فریاد من کنت مولاه را . . . ثبت می کردم تا دیگر داغی به نام سقیفه بر پیشانی تاریخ نباشد . ثبت می کردم که دیگر بعد ها از کسی نشنوم غربتت را و مظلومیتت را و خانه نشینی ات را . با جان می شنیدم و با دل می دیدم. ثبت می کردم لحظه ای را که محبوبت دستت را بالا گرفت . بالا تا همه ببینند. همه از جمله کوران و کران . ثبت می کردم لحظه ی بیعت های دروغینشان را تا بعدا نشان به آن نشان رسواشان کنم. ثبت می کردم و تاریخ را از نامشان پاک می کردم. از نامشان و نیرنگشان و کذبشان . کاش من هم در آن برکه ی سوزان بودم. کاش . . . .
یا علی
و چقدر تنها . . . [ سه شنبه 89/9/2 ] [ 10:31 عصر ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |