کاش که با هم باشیم
| ||
چوپان دروغ گو به گاردریل کنار اتوبان تکیه داده بود و نی می زد . حالش را که پرسیدم خوب نبود انگار . می گفت گوسفند ها مردند و زن و بچه ام رهایم کردند . عکس پینوکیو را از جیبش درآورد و گفت : نگاه کن بهم گفته اند اگر جای این نقش بازی کنم پول خوبی را می گیرم اما من گفتم اگر از گرسنگی هم بمیرم دیگر نقش یک دروغ گو را بازی نمی کنم ......... مردن بهتر از این است که صد ها سال اسمت چوپان دروغ گو باشد ... و بلند بلند گریه کرد ...
یا زهرا [ سه شنبه 91/1/15 ] [ 10:33 عصر ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |