کاش که با هم باشیم
| ||
از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی بالاتر از خودم نپریدم دلم گرفت...
"سیدمهدی نقبایی"
پینوشت1: یک وقت هایی هم این طور می شود دیگر... یک وقت هایی هم یک دفعه وسط خواندن دستور زبان عجیب الخلقه ی فرشید ورد این بیت یادت می آید و دلت هری می ریزد... اینکه نکند... نکند یک وقت عاقبتت بشود این بیت... پینوشت 2: خواهرم بیت اول این شعر را نوشته بود صفحه ی اول فصل رشد کتاب روان شناسی ام.. روزهای بی قراری کنکور وقتی چشمم می خورد به صفحه ی اول فصل رشد یک دفعه بلند می زدم زیر خنده... و آن بیت مذکور این بود: خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت... و الباقی.. :)
یا علی علیه السلام... [ دوشنبه 93/10/15 ] [ 9:5 عصر ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |