سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش که با هم باشیم
 

نمی شود کوه با آن صلابتش فرو بریزد .

مگر اینکه قیامت شود .

و شهادتتان مادرم ...

قیامت کرد در دل علی ...

 

 

امامم عاشق بود آخر !

 

 

 

لطفا با احتیاط در خانه ی علی را بزنید !

خطر ریزش کوه !

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یا زهرا ....

یا علی بدون زهرا ....

 

 

 


[ پنج شنبه 91/2/7 ] [ 5:22 عصر ] [ فلفل ] [ نظرات () ]

داری می باری آسمان ؟ داری شر شر گریه می کنی ؟

نبار آسمان . دیگر نبار . بس کن . این قدر فریاد نکش . گوش هایمان را کر می کنی . کر تر می کنی ....

ما از رطوبت زیاد خوشمان نمی آید . چتر های زیبایمان را نگاه کن ... 

دیر آمده ای . دیر به فکر باریدن افتاده ای . دیگر همه چیز تمام شد ...

آن موقع که در خانه ی مادر را آتش زدند کجا بودی ؟ چشم هایت را گرفته بودی ، نه ؟

که نه ببینی نه بباری . خوب است . بی هیچ دردی ....

در آتش گرفت . مادر شهید شد . محسن نیامده رفت .

چشم هایت را گرفته بودی . صدایش را چه ؟ نشنیدی ؟ نشنیدی که پدر را صدا زد ....

بس کن آسمان ! دیگر حنای آبی تو برای ما رنگی ندارد . نمی بینی ؟

ما زندگی مان روبه راه است . هر شنبه می رویم سر کارمان . جمعه ها روز استراحتمان است . عمیق می خوابیم . استراحت می کنیم ....

صدایت گوش هایمان را اذیت می کند . می ترساندمان . غرشت را باید می گذاشتی آن زمان که صورت بی رنگش را سیلی زدند . غیرتت را آن موقع باید نشان می دادی نه الان ....

داری مثلا فریاد می کشی که چه ؟ حالا ماییم که گوش هایمان را گرفته ایم تا صدایت را نشنویم . می بینی ؟ تاریخ همیشه تکرار می شود ....

نگو که بی تقصیری . نگو که نمی دانستی . نگو که تمام این سال ها بی خبر بودی . مادر را شهید کردند . در خانه اش را آتش زدند . اما دریغ از یک قطره  ،آب بر آتش ....

علی ... آسمان تو از آن بالا دیدی که علی آب می شود و باز به روی خودت نیاوردی ؟ عجب سنگ دلی هستی آسمان ...

علی با اشک هایش غسل داد بانویش را . از بس که شهر گرفتار قحطی شده بود . از بس که چشم هایی مثل تو نباریدند . نباریدی و نفهمیدی که علی خودش دریاست ....

فقط دریایی که مرواریدش را کشتند . نباریدی و نفهمیدی که علی آسمانی است که غیرت صد آسمان مثل تو را به دوش می کشد ....

تو به هیچ دردی نخوردی آسمان ....

دیگر نگذار ادامه بدهم بی غیرتی هایت را . سنگ دلی هایت را . چشمانت خشک باد آسمان که گریه دیگر فایده ندارد ....

باید امتحانت را در کوچه ی بنی هاشم پس می دادی . در جگر سوزان حسن . در کربلا آسمان . آن موقع که خاطره ی سوزاندن مادر دوباره تکرار شد . از خیمه ها بپرس . بگو از خاطراتشان برایت تعریف کنند .

بارانت اسیدی است این روز ها . از بس اشک هایت را نگه داشتی فاسد شده اند . اسیدی شده اند . می گویند بارانت این روز ها برای همه مضر است .

دیر به فکر افتادی آسمان . برای توبه دیر شده کمی ....

تو آن موقع بودی . اما ندیدی . نفهمیدی . نشنیدی . آیه ی صم بکم را شنیده ای راستی ؟

برو فکری به حال خودت کن آسمان . برو فکری به حال این باران اسیدی بکن .

نبار آسمان که اینجا ما خودمان را به چتر هایی تجهیز کرده ایم که در برابر باران اسیدی ات مقاومند .

نبار آسمان . این قدر سرو صدا نکن . دیگر همه چیز تمام شد ....

همه چیز حتی ...

 

 

 

 

 

 

 

 

پینوشت 1 : و آسمان این روز ها با گریه های بی وقفه اش می تواند استعاره ای از هر کدام ما باشد ....

از هر کدام ما با چشم هایمان ....

پینوشت 2 : نکند بارانمان اسیدی شود .

پینوشت 3 : آقا ! تسلیت !

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یا فاطمه الزهرا ....


[ چهارشنبه 91/2/6 ] [ 10:4 صبح ] [ فلفل ] [ نظرات () ]

جنوب و یادمان هایش سفر نبودند ....

حماسه بودند ....

وگرنه این دل آرام می گرفت بعد از این همه مدت ....

حماسه بود ....

حماسه ای در مرداب ....

راستی که دلم چه قدر نا آرام است .....

 

 

وقتی می گویم نا آرام ....

منظورم را می فهمی ؟

دلم دیگر ...

قرار

ن د ا ر د ...

 

 

 

 

 

 

یا زهرا


[ دوشنبه 91/2/4 ] [ 5:12 عصر ] [ فلفل ] [ نظرات () ]

همه چیز عاشقانه بود .

بیا اصلا کمی عاشقانه نگاه کنیم .

"در" صلابتت را که دید ، نتوانست روی پا بایستد .

"میخ در" دست و پایش شل شد .

"آتش" به تمنای بوسه بر چادرت سوخت و زبانه کشید .

"تازیانه ها" هم تو را دوست داشتند ....

راستی مگر تازیانه ها دل ندارند ؟

اصلا مگر می شود عاشق تو نبود ؟

می بینی مادر خوبم !

زمین و زمان .... جاندار و غیر جاندار عاشقت بودند ....

اما یک سوال همیشه ذهن مرا رها نمی کند ....

آن که به تو سیلی زد ....

آن که تو را ـ دردانه ی پیامبر راــ  به باد دشنام گرفت ...

آن که مرد خانه ات را دست بسته برد ....

آن که با دست سنگینش پهلویت را نه حرمتت را شکست ....

راستی راستی ؟

او چه بود ؟

او که بود ؟

هنوز نمی فهمم ....

هنوز نمی فهمند .....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یا زهرا

یا فاطمه الزهرا .....

 


[ یکشنبه 91/2/3 ] [ 11:24 عصر ] [ فلفل ] [ نظرات () ]

کاش آن زمان که فضه را صدا زدی .....

یا آن موقع که در روی سرمان آوار شد .......

یا وقتی که پشت در فریاد کشیدی یا ابتا ...

کاش مادر آن زمان .....

به اندازه ی صلابت یک مرد می ایستادم و از تو دفاع می کردم ....

کاش مادر من این قدر کوچک نبودم .....

اما میدانم که نمی شد ....

آخر آن روز که تو را با قد خمیده ات به دنبال پدر دیدم .....

فهمیدم ....

که در این دنیا اگر یک مرد هم پیدا شود .....

دست هایش را می بندند ....

یاسش را کتک می زنند .....

غیرتش را لجن مال می کنند و می روند .....

مادر من قبل از این که پایم را در این دنیا بگذارم فهمیدم .....

که دنیا جای قشنگی نیست ....

که پهلوان ها همیشه ی روزگار مظلومند .....

که من خوش بخت ترین کودک روی زمینم .....

حتی خوش بخت تر از علی اصغر .....

خوش بخت تر از علی اصغر چون من .....

هیچ وقت این دنیا زشت را به چشم خود ندیدم .....

کاش پدر امشب بخوابد .....

کاش تو این قدر ناراحت نباشی مادر .....

دیگر چه از خدا می خواهی ؟

پدرت هست ....

مادرت هست .....

این جا همه چیز را برای تو مهیا کرده اند ....

 راستی تو کدام کودک را سراغ داری که در بهشت بزرگ شود ؟

غیر از محسنت .....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یا زهرا


[ شنبه 91/2/2 ] [ 2:11 صبح ] [ فلفل ] [ نظرات () ]

فردا ششمین جمعه ایست که بی تو سر می کنیم ..... آقای مظلومم !

فردا اول اردیبهشت است و ششمین جمعه ی سال ......

هفته ی شهادت مادر ......

آقای خوبم !

ابتدای این سال .....

تو را به حرمت یاس قسم دادم که امسال ظهور کنی ....

گفتم آقا دیگر روی مادر را زمین نمی اندازد ....

آقا .....

این جمعه ششمین جمعه ایست که فرو رفتنمان را می بینید ....... و نخواهید آمد ....

ما بی کسیم ..... فراموشکاریم ...... غافلیم ........... بدیم ....... گناهکاریم ........دروغ گوییم .........

اصلا آقا تمام صفات بد دنیا برای ما ......

اما خوب من !

شک ندارم با تمام این ها عاشق هم هستیم ..... عاشقمان کردی عزیز زهرا .....

عاشق کشی نکن خوب من .....

عاشق کشی نکن .....

تو را به خدا

 

 

فردا اول اردیبهشت ، ششمین جمعه ی بی تو ......

می شود امسال بیایی ؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خواهش می کنم ....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج


[ جمعه 91/2/1 ] [ 1:26 صبح ] [ فلفل ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 61
کل بازدیدها: 388670